نگاهی به بازی Spindle

طرح داستانی غیرمنتظره: یک داس و یک خوک

نظریه اولیه و روایت اصلی داستان بسیار تأثیرگذار و جذاب است. داستانی عجیب که به‌سرعت نظر مخاطب را جلب می‌کند. بازیکن در نقش دِنگِل (Dengel)، فرشته مرگ بیدار می‌شود که حافظه خود را ازدست‌داده است. در این دنیای بازی موجودات همگی نامیرا شده‌اند و این هرج‌و‌مرج، نظم دنیا را دگرگون کرده است. مأموریت بازیکن این است که با همراهی یار وفادار خود یعنی یک خوک سخنگو، دلیل اصلی ایجاد این مشکل را پیدا کند و همه چیز را به تعادل و هماهنگی برساند.

این ایده جذاب و البته جسورانه به بازی این امکان را می‌دهد تا به مفاهیم سنگینی مانند مرگ و ارتباط با مردگان در قالب لحنی کمدی و سبک بپردازد. همراهی یک خوک صورتی نیز جلوه بصری جالبی به Spindle بخشیده است در عناوینی این‌چنینی بیشتر شاهد همراهی استادان خردمند و یا شمشیرهای سخنگو بودیم؛ اما این بار Spindle از کلیشه‌ها دوری کرده است. البته این خوک در پیشبرد معماها و مراحل بازی نیز به بازیکن کمک می‌کند.

مکانیک‌های بازی 

سازندگان Spindle مکانیک‌های بازی را ساده طراحی کردند. سیستم مبارزات پیچیده نیستند؛ اما به‌شدت عمق دارند، گویی بازیکن بعد از هر شکست درمی‌یابد که هیچی شکستی تصادفی نیست و در پس خود یک درس جالب به بازیکن می‌دهد. این مورد موجب می‌گردد که گیمر تعامل بیشتری با بازی ایجاد کند و با استراتژی‌های مؤثر به نبرد با دشمنان بپردازد.

پازل‌های بازی نیز به‌هیچ‌عنوان جنبه تزیینی ندارند و هر یک مهارت و تجربه‌های بازیکن را محک می‌زند. این نوع طراحی موجب می‌شود که بازی برای بازیکنانی که تجربه عناوین مشابه را دارند و همچنین افراد تازه‌کار کاملاً جالب باشد.

طراحی هر منطقه شامل کوچک‌ترین اتاق یا مسیر هم بی‌جهت نبوده و هر بخش حس اکتشاف را کاملاً در بازیکن زنده نگه می‌دارد. تمامی دانجن‌های بازی، حس تازگی و انگیزه اکتشاف را تداعی می‌کنند. دانجن‌ها همیشه دارای چالش‌های متنوع هستند؛ از معماهای محیطی گرفته تا دشمنان و باس‌هایی که شما را مجبور می‌کنند استراتژی و زمان‌بندی خود را بهبود دهید.

طراحی بصری و موسیقی

علاوه بر مکانیک‌های بازی که حس تازگی و اکتشاف فعال را به بازیکن القا می‌کنند، Spindle در طراحی بصری و موسیقی تیز موفق عمل کرده است. شاید با خود بگویید که یک طراحی پیکسلی که تعریفی ندارد؛ اما سادگی این نوع طراحی کاملاً و بادقت با جزئیات، رنگ‌بندی و انیمیشن‌ها تکمیل شده است تا فضایی پویا و زنده را به تصویر بکشد. هر نوع حرکات کوچک کاراکترها با نورپردازی محیط‌ها و با ریتم بازی هماهنگ شده و حس جستجوگری را تقویت می‌کند. هر منطقه از جهان بازی از لحاظ بصری متمایز است و این ترکیب هنری، اتمسفری منحصربه‌فرد را خلق کرده است؛ اتمسفری که در عین داشتن تم مرگ و میرایی، گاهی اوقات شوخ‌طبعانه و دلگرم‌کننده است.

موسیقی و صداها نیز هم‌راستا با حس و حال اصلی بازی در لحظات آرام ملایم هستند و در هنگام لحظات پرتنش اوج می‌گیرند.

نقاط ضعف Spindle

بازی Spindle نقاط قوت زیادی را برای ماجراجویان در بستر بازی تدارک دیده است؛ اما این بازی بی‌عیب و ایراد نیست. ساختار اصلی نقشه و مَپ باوجود تقویت حس کاوش از سیستم نشانه‌گذاری خوبی برخوردار نیست و بازیکن را گاهی اوقات در دانجن‌ها و مسیرهای اولیه سردرگم می‌کند.

نقطه‌ضعف بعدی بازی، مدت‌زمان کوتاه آن است. Spindle با ساختاری فشرده و متراکم ساخته شده است؛ اما تجربه‌های کاوش عمیق و فضای لذت‌بخش بازی زودتر از آن چیزی که انتظار دارید به پایان می‌رسد. بازیکن بعد از اتمام بازی این احساس را دارد که موارد بیشتری را می‌توانست در Spindle تجربه کند. این مورد حتی برای بازیکنان حرفه‌ای هم زودتر تمام می‌شود و عطش ادامه مسیر در وجود مخاطب باقی بماند.

بازی Spindle اثری کوچک با قلبی بزرگ

Spindle با الهام از عناوین کلاسیک‌ دهه 90 ساخته شده است؛ اما باید گفت که کاملاً یک اثر مستقل و متفکرانه است که در قلب خود سادگی و روایت جذاب را پنهان کرده است. این عنوان در سبک زلدالایک است و از گیم‌پلی روان و منسجم، دانجن‌ها و باس‌های طراحی شده بادقت، موسیقی و گرافیک هماهنگ و روایت مؤثر برخوردار است. تمامی بخش‌های بازی شامل مبارزات، معماها و کاوش و روایت همه‌وهمه یک تجربه ناب به بازیکن هدیه می‌دهند به‌طوری‌که بخواهد دوباره به جهان بازی Spindle بازگردد.

سبک بازی: زلدالایک – ماجراجویی – اکشن

پلتفرم: PC – استیم – نینتندو سوییچ